Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8230 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preparatory response
U
پاسخ مقدماتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
prolegomenon
U
مقدماتی کلمات مقدماتی
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
basic unit training
U
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
proforma
U
مقدماتی
tentative
U
مقدماتی
prolegomenous
U
مقدماتی
prolusory
U
مقدماتی
elementary
U
مقدماتی
preparatory
U
مقدماتی
preliminaries
U
مقدماتی
rudimental
U
مقدماتی
first
U
مقدماتی
introductory
U
مقدماتی
preliminary
U
مقدماتی
elemental
U
مقدماتی
introductive
U
مقدماتی
prolegomenary
U
مقدماتی
elementarily
U
مقدماتی
prodromal
U
مقدماتی
precursive
U
مقدماتی
preludial
U
مقدماتی
prelusive
U
مقدماتی
preparative
U
مقدماتی
heat
U
مسابقه مقدماتی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
pilot study
U
بررسی مقدماتی
heats
U
مسابقه مقدماتی
preliminary design
U
طرح مقدماتی
preludes
U
قسمت مقدماتی
prelude
U
قسمت مقدماتی
interlude
U
نگهداری مقدماتی
proforma invoice
U
سیاهه مقدماتی
interludes
U
نگهداری مقدماتی
preparation
U
اقدام مقدماتی
preceding pass
U
کالیبر مقدماتی
preparations
U
اقدام مقدماتی
precompression
U
تراکم مقدماتی
preliminaries
U
مقدمات مقدماتی
preheater
U
گرمکن مقدماتی
preliminary budget
U
بودجه مقدماتی
preliminary negotiations
U
مذاکرات مقدماتی
prime color
U
رنگ مقدماتی
pretest
U
امتحان مقدماتی
preselector
U
سلکتور مقدماتی
prolusion
U
مقاله مقدماتی
preparative
U
کار مقدماتی
propaedeutic
U
تعلیمات مقدماتی
propaedeutic
U
تحصیلات مقدماتی
preselection
U
انتخاب مقدماتی
prep
U
مدرسه مقدماتی
preliminary treatment
U
عملیات مقدماتی
preliminary investigation
U
بررسی مقدماتی
elementary
U
مقدماتی پایهای
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
preliminary test
U
ازمایش مقدماتی
junior high school
U
دبیرستان مقدماتی
pilot injection
U
تزریق مقدماتی
first aid
U
کمکهای مقدماتی
proem
U
رساله مقدماتی
basic course
U
دوره مقدماتی
primary
U
ابتدایی مقدماتی
economizer
U
کرمکن مقدماتی
primary
U
مقدماتی نخستین
elementary gate
U
دریچه مقدماتی
elementary item
U
قلم مقدماتی
elimination heat
U
دوره مقدماتی
perlim
U
دوره مقدماتی
first cut
U
برش مقدماتی
fore exercise
U
تمرین مقدماتی
primary
U
مقدماتی اصلی
basic research
U
تحقیقات مقدماتی
basic training
U
اموزش مقدماتی
basic hole
U
سوراخ مقدماتی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
bottom blown converter
U
مبدل دم مقدماتی
forehearth
U
کوره مقدماتی
preliminary
U
دور مقدماتی
basic
U
مقدماتی اساسی
basics
U
اساسی مقدماتی
basics
U
مقدماتی اساسی
preliminaries
U
امتحان مقدماتی
preliminary
U
امتحان مقدماتی
preliminary
U
مقدمات مقدماتی
preliminaries
U
دور مقدماتی
subassembly
U
مونتاژ مقدماتی
responsions
U
ازمون مقدماتی
basic
U
اساسی مقدماتی
rudiment
U
علوم مقدماتی
introduction to physics
U
فیزیک مقدماتی
basic bessemer converter
U
مبدل مقدماتی بسمر
pre heat
U
حرارت دادن مقدماتی
basic machine unit
U
واحد دستگاه مقدماتی
incipincy
U
وضع مقدماتی ابتدایی
pre load
U
بار کردن مقدماتی
reconnaissance
U
بازدید مقدماتی اکتشاف
black pickling
U
اسید شویی مقدماتی
pre design estimate
U
براورد مقدماتی طرح
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
incipience
U
وضع مقدماتی ابتدایی
elementary algebra
U
جبر مقدماتی
[ریاضی]
basic bessemer process
U
فرایند مقدماتی بسمر
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
basic bessemer steel
U
فولاد مقدماتی بسمر
prolusion
U
اثر هنری مقدماتی
eliminator
U
برنه در دور مقدماتی
supercharge
U
متراکم کردن مقدماتی
preselect
U
انتخاب کردن مقدماتی
preparatory students
U
شاگردان تهیه یا مقدماتی
basic combat training
U
اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer pig iron
U
اهن خام مقدماتی توماس
preliminary budget forecast
U
پیش بینی مقدماتی بودجه
white primary
U
اخذ اراء مقدماتی حزبی
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
junior college
U
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
pretest
U
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
protocols
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
flight
U
بهترین نتیجه دور مقدماتی
protocol
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
strategic reconnaissance
U
بررسی مقدماتی وضع دشمن
basic relay post
U
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
preparatory
U
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
house of delegates
U
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
microcontroller
U
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
exempt player
U
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad
U
امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocols
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
counterplea
U
پاسخ رد
in reply to
U
در پاسخ
replying
U
پاسخ
reply
U
پاسخ
replies
U
پاسخ
responds
U
پاسخ
replication
U
پاسخ
in answer to
U
در پاسخ به
responded
U
پاسخ
respond
U
پاسخ
negative reply
U
پاسخ رد
answerback
U
در پاسخ
statement
U
پاسخ
response
[commentary]
U
پاسخ
no
U
: پاسخ نه
item of written comment
U
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
representation
[statement]
U
پاسخ
rebutter
U
پاسخ رد
answered
U
پاسخ
replied
U
پاسخ
responsions
U
پاسخ
response
U
پاسخ
answers
U
پاسخ
responses
U
پاسخ
answering
U
پاسخ
answer
U
پاسخ
right answer
U
پاسخ درست
early answer
U
پاسخ زود
color response
U
پاسخ رنگ
conditioned response
U
پاسخ شرطی
consummatory response
U
پاسخ پایانی
content response
U
پاسخ محتوایی
correct response
U
پاسخ درست
movement response
U
پاسخ حرکت
delayed response
U
پاسخ درنگیده
discriminatory response
U
پاسخ افتراقی
distal response
U
پاسخ دوربرد
response threshold
U
استانه پاسخ
response strength
U
نیرومندی پاسخ
response set
U
امایه پاسخ
response rate
U
سرعت پاسخ
response intensity
U
شدت پاسخ
response generalization
U
تعمیم پاسخ
response equivalence
U
هم ارزی پاسخ
response duration
U
مدت پاسخ
response differentiation
U
تفکیک پاسخ
response amplitude
U
دامنه پاسخ
manipulandum
U
ابزار پاسخ
operandum
U
ابزار پاسخ
replier
U
پاسخ دهنده
reflection response
U
پاسخ قرینه
moro response
U
پاسخ مورو
original response
U
پاسخ ابتکاری
popular response
U
پاسخ رایج
Recent search history
Forum search
2
از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1
معنی lead lag compensator
2
شما اهل کجا هستید
0
دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com